جدول جو
جدول جو

معنی سه کیله - جستجوی لغت در جدول جو

سه کیله
از توابع چهاردانگه ی هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سکیله
تصویر سکیله
سکسکه، انقباض ناگهانی و غیرارادی عضلۀ دیافراگم که به صورت صداهای پی در پی از حلق خارج می شود
زغنگ، هکچه، سچک، هکک، فواق، اسکرک، اشکوهه، هکهک
فرهنگ فارسی عمید
(تَهْ سَ / سِ)
آنچه از نقد پس از خرجهائی در ته کیسه بجای مانده است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
نیست اختر کز برای تیغ داغ حسرتش
درهم از ته کیسۀ شب در میان انداخته.
زلالی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی از دهستان پنجهزاره بخش بهشهر شهرستان ساری. دارای 195 تن سکنه. آب آن از آب بندان عباس آباد. محصول آن برنج، صیفی و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(سُ لَ /لِ)
نوعی از خیمه. (غیاث) (آنندراج) ، اسم طعامی مصنوعی است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(سَ لَ / لِ)
جستن گلو باشد و به عربی فواق گویندش. (برهان). فواق. (آنندراج) (رشیدی). فواق و آن را هکک و هکجه خوانند. (جهانگیری). سکسکه. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سر بیله
تصویر سر بیله
پیکان پهنی که مانند بیل باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه کله
تصویر سه کله
کسی که سری بزرگ دارد
فرهنگ لغت هوشیار
((~. غِ))
مجازاً ویژگی صورتی که ریش آن از ته تراشیده شده و کاملاً صاف و بی مو باشد
فرهنگ فارسی معین
از روستاهای بیرون بشم نوشهر، نام روستایی در تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
سه شاخه
فرهنگ گویش مازندرانی
انتهای اجاق در کومه ی گالشی، پیرامون اجاق
فرهنگ گویش مازندرانی
جوی های کوچکی که دور خزانه ی برنج ایجاد می کنند تا آب از آن
فرهنگ گویش مازندرانی
نهری قدیمی که آب زراعتی لرگان و پول کجور را تأمین می کند
فرهنگ گویش مازندرانی
سواری سه نفره
فرهنگ گویش مازندرانی
نام خورشتی از کره، تخم مر، نبات آرد شده و زعفران آب کرده
فرهنگ گویش مازندرانی
نام نهری در کجور که آب روستای میخساز را به روستای پول می
فرهنگ گویش مازندرانی
برکه ی عمیق
فرهنگ گویش مازندرانی
پولی که در عید غدیر از سادات گیرند و آن را سبب برکت و فراوانی
فرهنگ گویش مازندرانی
اوکله
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتع و کوهی درجنوب کدیر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی